۱۳۹۲ دی ۷, شنبه

چکه شصتم ( آن به که از دریا گریزد)

وسط ناجورتخم و هتروزیگوت و شبکه های حسگر همگام و معماری حافظه کَش چند هسته ای من دلم هوس خودمو کرده. دلم می خواد برم بیرون از خودم دیگه برنگردم. دلم می خواد برم مثل بالون باد شم برم دور دورا حتی اگه بترکم. مثل ماهی برم ته اقیانوس حتی اگه خفه بشم. مرا با رسوم شما کاری نیست. مرا با عقاید شما کاری نیست با زیبائی شناسی تان. پریشونم پریشونم افریدند. اگر نهنگ ها می توانستند خودشان را بخارانند و به پوستشان موجودات دریائی نمی چسبید وسط ترجمه همین معماری حافظه الگوریتم HAMAT می رفتم و نهنگ می شدم.از آن نهنگ هایی که " نهنگ آن به که از دریا گریزد" . به ژاپنی ها بگویید کشتی ها و نیزه هایشان را اماده کنند . موبی دیک؟ نه . یک نهنگ معمولی که به از دریا گریزد. دلم دریا نیست. دلم حجم رقیقی از خدا است. رقیق! خدا دل غلیظ است . دل خدای رقیق . الهی و ربی غلظتم باش. مرا به من چکار؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر