۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

چکه هفتم ( درد)

درد کشنده ترین کلمه دنیاست.درد کشیده ترین کلمه دنیاست.هر آدمی که به دنیا آمده درد را با مصیبت هایش کشیده تر کرده است . درد بارورترین بذر دنیاست. هر دانه درد که در زندگیت می افتد هزار خوشه درد  محصول می دهد. درد سنگین ترین و مقاوم ترین بذر دنیاست ولی با کوچکترین نسیم  پراکنده می شود. من درد می کشم تو درد می کشی ما درد می کشیم . او درد است. درد در خانه اش اقیانوس بزرگی از اشک چشم آدم ها دارد که  هر صبح در آن آبتنی می کند و از درد بودنش لذت می برد.درد افتخار می کند که درد است . درد قوی است . ولی درد خبیث نیست  درد فقط دردناک است. من با درد زندگی می کنم درد مرا خرد می کند من دوباره زندگی می کنم  و دوباره درد مرا خرد می کند.من پیروزم دلیلش را نمی دانم . درد بی دلیل مرا خرد می کند من هم بی دلیل بر درد پیروز می شوم .دلیل دوستِ درد است . با دلیل نمی توان با درد جنگید.  درد خواهر زیبایی دارد به نام آرزو. آرزو زیباست ؛ آرزو تو را به هوس  می اندازد . آرزو هم مثل درد در اقیانوس اشک آبتنی می کند .آرزو خواستنی است. آرزو دردناک است . آدم هایی هستند که برای غرق شدن در اقیانوس درد به او التماس می کنند . آدم هایی هستند که به خواستگاری آرزو می آیند . آدم هایی که با آرزو می روند و با آرزو بر نمی گردند. من درد دارم من آرزو دارم . من درد نمی خواهم من آرزو نمی خواهم  من تو را می خواهم . به همین سادگی به همین دردناکی

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

چکه ششم ( بازی زندگی )

زندگی یه بازیه . مثل گرگم به هوا گرگ داره . مثل لی لی حفظ تعادل توش سخته . مثل قایم موشک باید اونایی که قایم شدن رو پیدا کرد. .مثل بالا بلندی دستت به اونهایی که جاهای بلند وایسادن نمی رسه . مثل شطرنج همیشه بی دست و پاترین مهره که همه مهره ها براش فدا می شن شاهه . مثل مارپله باید مواظب باشی نیشت نزنن. مثل منچ اکثر چیزهاش شانسیه  زندگی یه بازیه برد و باخت داره . کسی توش برنده میشه که باخت رو خوب یاد گرفته باشه . زندگی یه بازیه ،  نترس از باختن بازی کن. همه می بازن بعضی ها کمتر بعضی ها بیشتر . هر چقدر هم بازی بلد باشی می بازی هر چقدر هم کودن باشی بالاخره یه دست می بری . زندگی یه بازی ساده است که آدمها پیچیده اش کردن . شاید هم یک بازی پیچیده است که آدمها ساده فرضش کردن . زندگی یه بازیه مثل نوشتن  من مثل خوندن تو مثل این نوشته

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

چکه پنجم

عقل به چیزهایی که می دونه افتخار می کنه دل به چیزهایی که نمی دونه . دل چیز غریبیه . خیلی غریب . غریب تر از اتوبان های ده طبقه غریب تر از عجایب هفتگانه یا بیگ بنگ ، غریب تر از سیاهچاله ای که  نور رو می بلعه. نمی دونم دل کوچیکیه یا بزرگه فقط می دونم اندازه مشت بسته آدم نیست تو قفسه سینه هم نیست .دل کجا قفس کجا؟ هیچکس نمی دونه دل کجاست هر کی بگه میدونه واسه خودش میگه . دل زود گم میشه و جایی که انتظارشو نداری پیداش میشه وقتی  پیداش میشه آی پیداش میشه . گمم که بشه آی گم میشه . نباید بگن مثل پیدا کردن سوزن تو انبار کاه باید بگن مثل پیدا کردن دل تو زندگی. گاهی دل آب میشه  میره تو زمین . تو زمین که نمیره می تونه بره ها ولی نمیره .اگه تو زمین می رفت .زمین اینقدر ساکت و سرد نبود ، بود ؟ شاید هم بعضی دلها میرن تو زمین این زلزله ها مال همونه . دل ها مثل آدم ها گاهی دیوونه میشن باید براشون شعر خوند گفت بخواب آرام دل دیوانه . ولی دل که بچه نیست با شعر و لالائی بخوابه . دل ها ، دلشون بخواد از کودن ترین آدم ها کودن ترند دلشون بخواد از باهوش ترین آدم ها هم باهوش ترند.دور کشورها میشه خط کشید.دور صحنه جرم میشه خط کشید . دور آدم ها میشه خط کشید. دور دل نمیشه خط کشید. حتی اگه خطش خیلی بزرگ و طولانی بشه . هر کی دور دلش خط کشیده پشیمون شده .راستی اگه راه دل به دل رو پیدا کردید به دل منم خبر بدید . خیلی وقته دنبالش میگرده . یا دل

چکه چهارم

دلم یه چیزی می خواد که نمی دونم چیه . شایدم می دونم و نمی دونم که می دونم . خب اینجا دنیاست دیگه نمیشه از چیزی مطمئن بود شما سخت نگیر.  دلم یه چیزی می خواد که دونستن و ندونستنو از یاد آدم ببره . نه منظورم اون نیست .اون که  نیارزد به بامداد خمار. دلم بی نهایت میخواد. یه بی نهایت خوشگل ناز . نه از این بی نهایت ها که این شکلی ∞ هستند. یک بی نهایت واقعی . یک بی نهایت واقعی که بشه توش غلت زد باهاش حال کرد و از همه مهمتر بشه با کسی که دوستش داری تقسیم کرد. دلم یک بی نهایت زنده می خواد .تو بی نهایت من هستی ؟ دلم از زمان گرفته چرا باید همه اش به جلو حرکت کنه مثل چاقو زندگی آدمها رو برش بده ؟ آهای ماشین زمان بی انصاف وایسا . من پیاده نمیشم ولی وایسا . من دلم جامونده تو ماشین شما  هم نیست .  کی بود گفت زمان دوریه مثل دایره ؟ تو بودی ؟ خب دایره بودن زمان  هم خوبه هم بده . خوبیش اینه که زندگی تموم نمیشه بدیش اینه که خلاص شدن ازش خیلی سخته .دلم دل می خواد . دلم تموم نشدن میخواد .آی آدمایی که دلتون دل می خواد کجایید پس ؟ چرا کمپین آدمهایی که دلشون دل می خواد اینقدر کم عضو داره . اونایی که دلشون دل نمیخواد پس چی می خواد ؟  می دونی هیچ چیز مثل بی نهایت قشنگ نیست هیچ چیز مثل بی نهایت ترسناک نیست . کی پرسید پس عشق چی ؟ مگه عشق و بی نهایت فرق دارن با هم ؟ کدوم عاشقی بود از ته دلش گفت آخ ؟ سوالاتونو از اون بپرسید من کار دارم باید به بی نهایت خودم برسم . همیشه اونی که آخ میگه بیشتر رسیده . سوالاتونو از کسی بپرسید که بیشتر میگه آخ . بیشتر دلش دل می خواد . یا دل .

چکه سوم

چیزی که شروعش دست ما نیست آخرش هم دست ما نیست وسطش هم کاملا دست ما نیست چیز به درد بخوریه یا بیخوده ؟ زندگی خوبه یا بده ؟ تو تنهایی تون میگید خدا رو شکر که زنده ام یا به حوا لعنت می فرستید که سیب خورد؟ چرا حوا سیب خورد تقصیر مار بود یا حوا ؟ اصلا چرا بهشت باید مار داشته باشه ؟ اصلا حوا به ما چه ربطی داره ؟ مادرمونه احترامش واجب ولی چه ربطی داره ؟ خب آدم شوهرش بوده چشمش کور دندش نرم باید باهاش میومد رو زمین ما رو سنه نه ؟ من که بهشت میخوام بی زحمت کیو باید ببینم؟ چرا کسی صدای ما رو به گوش مسئولین بهشت نمی رسونه ؟. راستی جهنم مار داره بهشت هم مار داره فرقشون چیه پس ؟ چرا فرق بعضی چیزها معلوم نیست ؟ مثلا فرق غرور به اعتماد به نفس . چرا خوبی ها رو راحت میشه تقلید کرد؟ چرا خوبی ها خوبن ؟چرا خوب ها کمیابن ؟ چرا آدم های خوب خواب های بد می بینن؟ چرا آدم های بد خوابهای خوب می بینن ؟ کی زنده تره اون که خوابه یا اون که بیداره ؟ کی خوشبخت تره اون که خوابه یا اون که بیداره ؟ کی واقعی تره اون که خوابه یا اون که بیداره ؟چرا با هم خواب نمی بینیم؟ چرا دون خوان ادعا میکنه میشه با هم خواب دید؟ چرا من اینقدر سوال می پرسم ؟ چرا بعضی سوالها جواب نداره ؟ چرا بعضی جوابها سوالش گم شده ؟ چرا ....؟

چکه دوم

وقتی کسی نیست می فهمی وقتی کسی هست یعنی چی . وقتی کسی هست می فهمی وقتی کسی نیست یعنی چی  ( با لحن فیلم های مسعود کیمیایی و گوزن ها خوانده شود ). هنوز دانشمندان نفهمیدن که زندگی هستیش بیشتره یا نیستیش . فکر نکنم تا ابد هم بفهمن چون ربطی به دانشمندها نداره یه بابایی دیگه باید اینو بفهمه اطلاع رسانی کنه که نمی کنه .دقت کردید چرا میگن یه بابایی باید این کارو بکنه نمیگن یه مامانی باید این کارو بکنه؟ این نشونه مردسالاری نیست تو جامعه ؟ راستی این شادی صدر هم شاده هم تو صدره؟ آدمها چه ربطی به اسمشون دارن؟ مثلا امین ها امانت دارن ؟ رضا ها راضین ؟ یک رفیق داشتم به اسم سامان شلخته ترین آدم بود . یک بنده خدایی هم هست یک کم شیرین عقله فکر کنم بشناسیدش اسمش محموده ولی ملعون تر از این وجود نداره . خدا شفاش بده . راستی خدا شفا بده یعنی چی ؟ خب خودش مریض کرده هر وقت که موقعش باشه شفا میده دیگه .کارشو بلده ما که نباید بهش بگیم .راستی چرا ملت روزها رو تعطیل می کنن که بعد از دلگیری روزهای تعطیل شاکی بشن ؟ آدم از خودش شاکی میشه کجا شکایت می کنه ؟ کلاهو چطور قاضی می کنن ؟ من بلد نیستم کلاهمو قاضی کنم وقتی میگن کلاهتو قاضی کن خجالت می کشم روم هم نمیشه بگم بلد نیستم. البته شاید مال اینه که کلاه ندارم  عوضش  من بلدم از کاغذ کشتی و هواپیما بسازم  البته میثاقیان واردتره چون  از چوب بازیکن فوتبال می سازه مثل پدرژپتو که از چوب پینوکیو رو ساخت . پدر ژپتو فقط یک بار این کارو کرد ولی  میثاقیان هر فصل تو لیگ دسته دو از چوب بازیکن می سازه . پدر ژپتو مشهوره میثاقیان رو خارج از ایران نمی شناسن کلا مملکته داریم ؟.اصولا ساختن چیز خوبیه .واسه اینه معتادها میگن داداش ما رو بساز . تو همه معتادها یک میل شدید به ساختن و ساخته شدن هست که تو کمتر قشر دیگه ای پیدا میشه . همشون ژنتیکی مهندسن . از اتاق فرمان اطلاع میدن که وقت من رو به اتمامه

چکه اول

پست های این وبلاگ چکه های روح من هستد روی صفحه کیبورد. به همین سادگی