۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

چکه بیست و چهارم ( ادامه داشتن )

من ادامه دارم. من یک معمای ادامه دارم که پاسخش را به یک سیب فروخته است . من یک کلاف گره خورده ام که بنا بود هیچ گرهی نداشته باشد. من سواری هستم که اسبش را گم کرده و تحمل پیاده بودن را ندارد. من ستون باربری هستم برای دیوارهای اطرافم و دیواری هستم برای ستونی که باید تکیه گاهم باشد ولی نیست . من خطی مبهمم بر دیوار تاریخ . خطی ناخوانا از جایی به جایی . من یک خط خوشبینم که از میان انبوهی از درد می گذرد . خطی که خطهای دیگر را دوست دارد . خطی که به خطهای دیگر گره خورده است و این را می داند. کسی بیاید و مرا بکشد آنقدر بکشد تا به معنایم برسم . آه . یک آه ادامه دار . من و آه با هم ادامه داریم و شاید لبخند

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

چکه بیست و سوم (آنگونه)

تو را آنگونه دوست دارم که غریق، نفس را .آنگونه که خاکستر، شعله را . آنگونه که بغض، گریه را . آنگونه که پرنده، پرواز را . آنگونه که کشتی، دریا را . آنگونه که گرسنه، نان را .آنگونه که زخم، مرهم را . آنگونه که مسافر، مقصد را . آنگونه دوستم بدار که معشوق، عاشق را

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

چکه بیست و دوم ( درک شدن )

من کسی را می شناسم که شنیده شد همانطور که باید شنیده می شد. و دیده شد همانطور که باید دیده می شد . من کسی را می شناسم که با وجود تمام نقائصش دوست داشته شد و با تمام نقائصش توانست دوست بدارد . نه این افسانه نیست . این داستان نیست. چه اهمیتی دارد که نام او را می دانم یا نه ؟ چه اهمیتی دارد که به چشم خودم او را دیده ام یا نه ؟ چه اهمیتی دارد که سندی از دوست داشته شدن و دوست داشتن او در دست دارم یا نه  ؟ از من هیچ چیز نپرسید . من  فقط می دانم که  او انسان بود و بدون هیچ تقلائی درک کرد و درک شد. عاشق شد ومعشوق شد وعشق ورزید بی آنکه معنای عشق را بداند . درود بر او باد

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

چکه بیست و یکم ( فهمیدن )

آه ای من ِمن ، کِی من شدی که من نفهمیدم ؟ اویت را کجا گم کردی که من نفهمیدم ؟ دلت را به که دادی که من نفهمیدم ؟ کی بالغ شدی که من نفهمیدم ؟ چگونه زیر بار درد له شدی  که من نفهمیدم ؟ کی شاعر شدی که من نفهمیدم ؟ کی جانانه ایستادی  که من نفهمیدم ؟ کی به خاک افتادی که من نفهمیدم ؟ کی پرواز کردی که من نفهمیدم ؟ کی چشم به راه دوختی که من نفهمیدم ؟ کی لبخند زدی که من نفهمیدم ؟ کی ضجه زدی که من نفهمیدم ؟ کی معنای خون را فهمیدی که من نفهمیدم ؟ کی به دنیا آمدی که من نفهمیدم ؟ کی رهایم می کنی که من بفهمم ؟