۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

چکه نهم (یک ناله کوچک)

این سرگذشت یک ناله کوچک است که میان هزاران فریاد گم شد. ناله کوچک ما ناله مهمی بود. حاصل یک عمر اندوه یک انسان بود. ناله کوچک ما دوست داشت شنیده شود .لحنی از التماس در خود داشت . ناله کوچک ما سعی داشت تمام اندوه یک انسان را در خودش داشته باشد و به انسان های دیگر انتقال دهد. اما نتوانست چون فقط یک ناله بود و زمانه فریادها را دوست داشت نه ناله ها را. ناله کوچک ما یک لحظه از حلقوم یک انسان دردمند خارج شد مکث کوچکی در هوا کرد و بعد به پایان زندگیش رسید. چیزی بود شبیه به آه ولی کم رمق تر و این در حالی بود که در تمام عمر کوتاه ناله ما، دو فریاد در نزدیکی او در حال مبارزه بودند.ناله کوچک ما در همان لحظات اندک زندگیش نگاهی به دو فریاد در حال مبارزه کرد و شیفته قدرت و بلندی آنها شد.ناله کوچک ما در حین مبارزه دو فریاد به دنیا آمد و در حین مبارزه آنها مرد. به همین دلیل عمیقا به این باور رسید که فریادها ابدی هستند و تنها چیزی که جاودان است فریاد است.عمر کوتاه او به اندازه کافی طولانی بود که به او بفهماند همه ناله ها  می میرند اما فریادها و جنگ آنها ابدی است .  او در همان لحظات اندک زندگیش دلش خواست که بلندتر باشد دلش خواست فریاد باشد .یک فریاد ابدی . او تمام سعیش را کرد که اندازه یک فریاد بلند شود. ملتمسانه از انسانی که او را به دنیا اورده بود خواست که صدایش را بالاتر ببرد تا او هم  شنیده شود اما مگر حلقوم یک انسان دردمند ناامید چقدر توان دارد؟ ناله کوچک ما محکوم بود به ناشنیده ماندن.این سرگذشت ناله ای است که هرگز شنیده نشد.ناله ای که در عصر فریادها به دنیا آمد. یک ناله کوچک دردآلود یک ناله تنها که میان مرگ و زندگیش خیلی چیزها گفت و خیلی چیزها آموخت اما هرگز شنیده نشد. ناله کوچکی که برای خودش آرزوهای بزرگی داشت . ناله ای که دلش می خواست بیشتر زندگی کند.دلش می خواست بیشتر شنیده شود. دلش می خواست از عشق بازی او و یک گوش شنوا یک ناله دیگر متولد شود و نسل ناله های اصیل و دردناک ادامه پیدا کند او فکر می کرد که رسالت مهمی دارد. ناله کوچک ما خیلی چیزها در خودش داشت .ناله  کوچک ما در زندگی کوتاهش هیچ فرصتی برای ناله کردن نداشت . خدایش بیامرزد.

۵ نظر:

  1. هي...
    خيلي حالم خوب بود..يه آه عميق بي صدا هم بهش اضافه شد...
    خيلي قشنگ نوشتي اينو...
    خيلي خوب حالمو خراب كرد!

    پاسخحذف
  2. @ بهانه
    :(
    العفو! قصدم خراب کردن حال کسی نبود اصلا خودم هم نفهمیدم چجوری اینو نوشتم حال خودم هم خیلی خوب بود امروز . اصلا تو حال و هوای این سبک نوشتن نبودم . خودش اومد منم نوشتمش

    پاسخحذف
  3. چه قالبی! ... قشنگه و آرومه

    نوشته رو دوست داشتم. گاهی زندگی دقیقاً همینه
    اما نمی‌دونم چرا دوست ندارم اسم اون «ناله» باشه. شاید «ندا» بهتر باشه. درسته که تقابل با فریاد، توی ناله بیشتره اما ناله از سر ضعف میاد و فریاد هم همیشه معناش قوت نیست...
    اون صدایی که شنیده می‌شه همیشه ضعیف نیست، گاهی بقیه‌ان که کَرَن یا فریادهای گاهی از سر ِ ضعف، فرصت شنیده شدن رو ازونا می‌گیره

    پاسخحذف
  4. ناله‌های ما خیلی مهم بودند، به اندازه‌ی همان فریادها، ناله‌ها نمایش درونیات یک انسان بودند ولی دیگران به آن به خردی نگرسیتند و ناله‌ی ما افسرده شد، دق کرد و مرد. خدایش بیامرزد.
    آقا ما باید بیایم شاگردی کنیم این‌جا.

    پاسخحذف
  5. @ حیاط خلوت
    مرسی . جدا قالب وبلاگ قشنگه؟
    درست میگی ولی این متن با همین کلمه "ناله" به ذهن من اومد و شکل گرفت. ناله تو این متن الزاما بار منفی نداره فریاد بار مثبت نداره و بالعکس.
    @ اغلن کبیر
    شما استاد مایی اغلن جان . ناله ها همیشه مهم هستند حتی اگه مال ما نباشند.خدا همه شون رو بیامرزه

    پاسخحذف