۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

چکه یازدهم ( باز هم زندگی )

رفتن رسیدن است . آن که رفت ، رسید . آن که ماند ، بدهکار خودش شد . آن که بدهکار خودش شد ،  رنج را به جان خرید . آن که رنج کشید، آبدیده شد . آنکه آبدیده شد ، خواست . آن که خواست ، رفت .
اگر بروی رنج می کشی ، اگر بمانی ، رنج می کشی . زندگی بدون رنج ، مثل خانه بدون دیوار است . آنکه از رنج گریخت ، به آن مبتلا شد ، آن که به رنج پناه برد ، در آن مسخ شد . آن که رنج را به بازی گرفت  ، رها شد .آن که از رنج گفت ، آن را نشناخت.
 زندگی ، زندگی است . رنج ، رنج است . من ، منم . اما تو که هستی ؟
تو دیگری نیستی؛ تو.من هم نیستی .او هم نیستی . از تو نمی پرسم که ای ؟ اگر بگویی ، باز هم من نمی فهمم.. حتما همان روز که چیزی در درونم شکست به من گفته ای که هستی ؛ شاید من کر بودم که نشنیدم . شاید ....
اینجا همه چیز به شاید آلوده است . تو تنها چیز بدون شاید من هستی . از بیرون که نگاه کنی ، تو هم پر از شاید می شوی . از درون من که نگاه کنی ، هیچ شایدی نداری . قطعی هستی . از بیرون که نگاه کنی،  خیالی هستی . از درون من که نگاه کنی ، واقعیت می شوی . تو کجایی ؟ بیرون منی یا درون من ؟ هر کجا هستی ، باش ، به شاید آلوده نشو. بی تو ، نه می شود رفت ، نه می شود رسید ، حتی نمی شود ماند.بی تو من ناتمامم ، با تو بی آغاز .

۳ نظر:

  1. عالی بود ...

    به خصوص دو قسمت و خیلی خاص قسمت اول رو دوست داشتم..

    "رفتن رسیدن است . آن که رفت ، رسید . آن که ماند ، بدهکار خودش شد . "

    پاسخحذف
  2. احسنت؛ این خیلی خوب بود. سبک روح‌چکه‌هات رو دوست دارم زروان. قسمت اول‌ش خیلی بهتر بود. قسمت دوم بنظرم کمی طولانی شد.

    پاسخحذف
  3. @ سرور
    مرسی الان که دوباره می خونمش می بینم خودمم هم این جمله رو دوست دارم :)
    @ اغلن
    ممنون .لطف داری . شاید این متن یک مقدار دو تکه شده بود ولی من چون اینها رو معمولا فی البداهه و با کمترین ویرایش می نویسم. این یکدست نبودن گاهی در نوشته حس میشه مرسی از نقدت

    پاسخحذف