۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

چکه هفدهم ( اعداد )

تا چند بشمرم ؟ تا صد تا هزار تا میلیون ؟ اگر تا بی نهایت بشمرم قول می دهی وقتی چشم هایم را باز کردم بی نهایت کنارم باشی؟. گفته بودم که شمردن بلد نیستم ؟ که اعداد را دوست ندارم . که نمی دانم فاصله بین من و تو چقدر است ؟ نمی دانم  چند وقت است که عاشقم ؟ گفته بودم که نمی دانم چقدر می ارزم ؟ که معنای صفرهای پول را نمی فهمم ؟ که شماره ها را از خاطر می برم ؟ نگفته بودم ؟ من که شمردن بلد نیستم برای تو تا بی نهایت می شمرم . اگر اشتباه هم شمردم به رویم نیاور . اگر بجای بی نهایت دوستت دارم گفتم هزار تا دوستت دارم . منظورم همان بی نهایت است . تنها عددی که دوستش دارم همین بی نهایت است . به نظر من از عدد های طبیعی و معمولی ،خیلی زیبا تر و دوست داشتنی تر است . هر روز دلتنگش می شوم . نمی دانم دل بی نهایت هم برای من تنگ می شود یا نه . من دیوانه ام عاشق بی نهایتی هستم که ندیده امش ولی بی نهایت دوستش دارم.
سرانجام این اعداد مرا می کشند . دست به دست هم می دهند و تو را از دست من می گیرند. من مثل یک اسیرم . من در جهانی اشغال شده زندگی می کنم . در جهانی که اعداد آن را اشغال کرده اند. من دنیای بی عدد می خواهم .من بی نهایت  تو را می خواهم . جهانی را می خواهم که کسی نفهمد دیگری چقدر می ارزد . که آدمها یادشان نباشد چقدر با هم بوده اند چقدر از هم جدا بوده اند. چقدر ثروتمندند و چقدر فقیر .ولی افسوس همیشه پای یک عدد در میان است .نفرین بر اعداد

۲ نظر:

  1. نوشته هاتون عالیه...آرامش میده به آدم!
    واسه منی که گم شدم تو این زندگی و محصور شدم تو زندان اعداد خیلی آرامش دهنده بود...
    این نوشته ها از یه روح بزرگ نشات گرفته بدون اغراق!

    پاسخحذف
  2. ممنون شرمنده می کنی سمانه . این نوشته ها از لحظه هایی تشکیل شده که دوستشان دارم ولی روح بزرگی ندارم :)

    پاسخحذف