۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

چکه بیست و یکم ( فهمیدن )

آه ای من ِمن ، کِی من شدی که من نفهمیدم ؟ اویت را کجا گم کردی که من نفهمیدم ؟ دلت را به که دادی که من نفهمیدم ؟ کی بالغ شدی که من نفهمیدم ؟ چگونه زیر بار درد له شدی  که من نفهمیدم ؟ کی شاعر شدی که من نفهمیدم ؟ کی جانانه ایستادی  که من نفهمیدم ؟ کی به خاک افتادی که من نفهمیدم ؟ کی پرواز کردی که من نفهمیدم ؟ کی چشم به راه دوختی که من نفهمیدم ؟ کی لبخند زدی که من نفهمیدم ؟ کی ضجه زدی که من نفهمیدم ؟ کی معنای خون را فهمیدی که من نفهمیدم ؟ کی به دنیا آمدی که من نفهمیدم ؟ کی رهایم می کنی که من بفهمم ؟

۳ نظر: