۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

چکه بیست و هفتم ( چه بسیار درد )

چه بسیار عیسی که صلیب به دوش کشیدند و مسیح نشدند. چه بسیار نوح که در طوفان غرق شدند و تخته پاره نجاتی نیافتند . چه بسیار ابراهیم که در آتش سوختند و آتش گلستان نشد . چه بسیار اسماعیل که گلویشان بریده شد و گوسفندی از آسمان فرستاده نشد. چه بسیار آدم که خلیفه خدا بودن آنها را خرد کرد و حوایی نداشتند . ایمان می آورم  به انبوه پیامبران مبعوث نشده . به آنها که زیر این بار خرد شدند و کسی صدایشان را نشنید .به آنها که دویدند و نرسیدند . به آنها که رنج کشیدند ولی تقدیس نشدند . به آنها که رنج کشیدند و به هیچ مقامی نرسیدند. ایمان می آورم به انبوه پیامبران مبعوث نشده .مذهبمان درد، عبادتمان درد، محرابمان درد ایمان مان درد .  ایمان می آورم به رنج . ما مبعوث نشدگان خدا و مبعوث شدگان درد اختلافی با هم نداریم چون  درد پیوند دهنده است گرچه از جدائی زاده می شود .ما مبعوث شدگان درد نه تنها پیروی نمی خواهیم بلکه  نفرین می کنیم کسی را که به مذهب ما ایمان بیاورد .به ایمان آورندگان مان خواهیم گفت که درد مقدس نیست ما هم مبعوث نشده ایم و این خود بزرگترین و مقدس ترین درد است . چه بسیار درد . چه بسیار درد . چه بسیار درد

۳ نظر:

  1. حرفای زیادی پشت این متن بود...

    پاسخحذف
  2. دردهای زیاد پشت این متن بود کوچ نورد جان

    پاسخحذف
  3. ...وشاعران ÷یامبران مفلوجند ...با چشمهای تکیده واشکهای منجمد ....وزخمهای بزرگ جهان را گسترش می دهند .......دوست عزیز لذت بردم موفق باشی بدرودaligolrokh.blogfa.com

    پاسخحذف